زندگی را نخواهیم فهمید اگر...

زندگی را نخواهیم فهمید اگر 

از همه ی گل های سرخ دنیا متنفر باشیم فقط چون در کودکی وقتی خواستیم گل سرخی را  بچینیم خاری در دستان فرورفته... 

 

زندگی را نخواهیم فهمید اگر 

آرزو کردن و رویا دیدن را از یاد ببریم وجرات زندگی بهتر داشتن را لب طاقچه به فراموشی بسپاریم فقط به خاطر این که در گذشته یک یا چند از آرزو هایمان اجابت نشدند

زندگی را  نخواهیم فهمید اگر

عزیزی را برای همیشه ترک کنیم فقط به این خاطر که لحظه ای خطایی از او سر زد وحرکت اشتباهی انجام داد

زندگی را  نخواهیم فهمید اگر

همه دست هایی را که برای دوستی به سمت ما دراز می شود پس بزنیم  فقط به این خاطر که روزی یک دوست غافل به ما خیانت کرد واز اعتماد ما سوء استفاده کرد

زندگی را هرگز  نخواهیم فهمید اگر

فقط چون یکبار در عشق شکست خوردیم دیگر جرات عاشق شدن را از دست بدهیم و از دل بستن بهراسیم

فراموش نکنیم که در بسیاری از اوقات در زندگی وقتی به در بسته ای می رسیم و یک صد کلید در دست است هرگز نباید انتظار داشته باشیم که کلید در بسته همان کلید اول باشد.

شاید مجبور باشیم صبر کنیم وهمه ی صد کلید را امتحان کنیم تا یکی از آنان در را باز کند .گاهی اوقات کلید صدم کلیدی ست که در را باز می کند وشرط رسیدن به این کلید امتحان کردن نودو نه کلید دیگر است .

یادمان باشد که

زندگی را هرگز نخواهیم فهمید اگر کلید صدم را امتحان نکنیم فقط به این خا طر که نودونه کلید قبلی جواب ندادند 

زندگی را نخواهیم فهمید اگر از ترس زمین خوردن هرگز قدم در جاده نگذاریم...